به گزارش افرا ورزش، مشکل مشترک تمامی تیم های ورزشی در ایران اعم از مردان و زنان یک چیز است: پول و نبود اسپانسر.
با شدت گرفتن مشکلات اقتصادی در ایران، تحریم و کمبود منابع مالی، ورزش به عنوان فرآیندی مصرفکننده بیش از سایر بخشها دچار کسری اعتبار مالی شد.
از یک سو اعتبارات دولتی به شدت افت کرد و از سوی دیگر ، دست بخش خصوصی برای هزینه در ورزش خالی شد.
در این میان ، ورزش زنان همانند کوچک ترین عضو خانواده که زور همه به او میرسد در اوج بیپولی بیشترین فشار را تحمل کرده است.
حتی در بدنه دولتی ورزش هم به طور طبیعی اگر اسپانسری جذب شود آن اسپانسر ابتدا به بخش مردان سوق داده میشود و بخش زنان اولویت پایینتری دارد.
البته دلیل آن هم روشن است: مردان در یک برنامه کوتاه مدت ، شانس بیشتری برای کسب مدال و قرار گرفتن روی سکو دارند. اما به واقع چرا اسپانسرها به بخش بانوان جذب نمی شوند؟ همه چیز خیلی ساده است.
اول این که ورزش زنان قرار نیست دیده شود. در بسیاری از رشتهها، امکان پخش مسابقات زنان وجود ندارد بنا بر این فضای تبلیغاتی هم معنایی پیدا نمی کند.
اگر چند دقیقه ویدئو و چند فریم عکس را از فضای ورزش زنان حذف کنیم عملا هیچ چیز از ورزش زنان منتشر نمیشود. در این شرایط چطور باید از حامی مالی، انتظار هزینه کردن در ورزش زنان را داشته باشیم؟
در ورزش زنان سلبریتی نداریم
مورد دوم کمبود سلبریتی در ورزش زنان است. در ورزش زنان ایران چند سلبریتی داریم که وجود آن ها برای اسپانسر جذاب باشد؟ شاید به زحمت یک یا دو نفر مثل کیمیا علیزاده و الهه منصوریان.
از این ۲ نام که بگذریم سایر اسامی تا چه حد می تواند یک حامی مالی را به سمت ورزش سوق دهد؟
ورزشکاران زن ما چقدر شناخته شده اند و چقدر هوادار دارند؟ آیا آن ها به خاطر ورزش ، در هنگام حضور در اماکن عمومی دچار مشکلات خاص سلبریتی ها می شوند؟ پاسخ واضح است.
کمبود تماشاگر و هوادار
موضوع دیگر، کمبود تماشاگر و به طور کلی هوادار در ورزش زنان است. مراد هم از تماشاگر و هوادار، لزوما آنهایی نیست که به ورزشگاهها میآیند تا مسابقات ورزشی زنان را تماشا کنند.
حتی مخاطبان ورزشکاران در فضاهای تبلیغاتی و رسانه ای هم آن قدر نیستند که اسپانسر را برای حضور در عرصه زنان و به طور طبیعی ، روبرو شدن با یک جامعه هدف و تبلیغاتی بزرگ اغوا کنند.
در ورزشگاه ها هم خبری از تماشاگر نیست. یعنی برای مثال تبلیغات روی پیراهن اسپانسر نه پخش تلویزیونی زنده و غیر زنده می شود و نه تماشاگر پرتعدادی به محل رویداد می آید که آن تبلیغات را ببیند و احتمالا به سمت آن برند سوق داده شود.
نتیجه این که برای رفع مشکلاتی که جامعه ورزش زنان با آن مواجه است نیاز به کار زیربنایی داریم و این کار زیربنایی باید از خانه ورزش ایران، یعنی وزارت ورزش آغاز شود. نمی توان به زور مردم را به دیدن مسابقات ورزشی زنان آورد اما می توان ساختاری در نظر گرفت که ورزش زنان به نحوی دیده شود.
راهکاری از طریق یک تعامل سازنده بین وزارت ورزش و جوانان از یک سو و پایگاههای خبری، رسانههای مکتوب و مهمتر از همه شبکه های اجتماعی از سوی دیگر. سرمایهگذاری بزرگی که تاکنون مغفول مانده است.