وی که فوتسال را از سال 79 آعاز کرد و از سال 83 پیراهن تیم ملی را پوشید ، 4 سال پایانی را بهعنوان کاپیتان، افتخار پوشیدن پیراهن تیم ملی را در کارنامه دارد، کسب اولین مدال ورزشهای توپی برای بانوان کشورمان بعد از حدود 50 سال در آسیا را بهعنوان شیرینترین و خداحافظی از تیم ملی را تلخترین خاطره دنیای حرفهای ورزش میداند.
چه شد که به سمت رشته فوتسال رفتید؟
از بچگی علاقه خاصی به فوتبال داشتم و در کوچه، خیابان و حیاط خانه با برادرهایم و پسران همسایه فوتبال بازی میکردم و همیشه دوست داشتم این رشته برای بانوان آزاد شود.
هنگام تماشای مسابقات از تلویزیون خود را جای بازیکنان تصور میکردم و این حس همیشه در وجودم بود، تا اینکه در سال 79 فوتسال برای بانوان هم آزاد شد و با استارت آن در استان هرمزگان در کنار رشتههای دیگری مانند بسکتبال، والیبال و بدمینتون که کار میکردم فوتسال را نیز شروع کردم و همان هفته اول تیمی تشکیل دادیم و برای مسابقات به تهران رفتیم اما چون اولین سالمان بود موفق به کسب مقام نشدیم.
از موفقیتهایتان بگویید، از چه سالی وارد لیگ برتر شدید؟
از سال 79 که فوتسال بانوان آغاز به کار کرد هنوز لیگ نداشتیم و اعلام کردند که مسابقاتی بهصورت دوستانه و مجمع برگزار میشود و باید به دنبال اسپانسر باشیم؛ در آن زمان به اداره ورزش و جوانان مراجعه کردیم و گفتیم چنین مسابقاتی در پیش داریم اما در پاسخ گفتند که بودجه نداریم و اگر میتوانید بروید برای خودتان اسپانسر پیدا کنید.
خوشبختانه سرمربی تیم، خانم دارا سرمربی با نفوذی که توسط برادر و دوستان برادرش داشت توانست با آقای خسروانی، مدیر شرکت تجارتخانه جنوب ملاقات و در خصوص اعزام تیم به مسابقات صحبت کند، خوشبختانه آقای خسروانی بهصورت همهجانبه ما را حمایت کرد و با پشتیبانی وی توانستیم وارد مسابقات شویم.
نمیدانم چطور باید از زحمات آقای خسروانی تشکر کنم چراکه از همان سال 79 تیم ما را تحت پوشش خود قرارداد تا سال 89 و در این دوران (سال 85) توانستیم مقام قهرمانی را کسب کنیم و من هم در همان سال خانم گل شدم. حمایتهای همهجانبه و خوب آقای خسروانی ادامه داشت تا جایی که وقتی دید تیم به مرحلهای رسیده در حال ورود به لیگ برتر است از خانم مریم اقبالی، خواهر بنده خواست که بهعنوان مدیر باشگاه تجارتخانه جنوب مسئولیت اداره این تیم را به عهده بگیرد.
آقای خسروانی مشغلههای بسیاری داشتند و ما نیاز به مدیری داشتیم که تماموقت در دسترس و همراه تیم باشد، خانم مریم اقبالی هم واقعاً همراه بود و حتی گاهی که آقای خسروانی در دسترس نبود، خود هزینههای تیم را به عهده میگرفت و این شرایط ادامه پیدا کرد تا در سال 88 به دلایلی برخی بازیکنان و مربیان از تیم تجارتخانه جنوب رفتند و ما که تصمیم گرفته بودیم تیم را به هر قیمتی نگهداریم تعدادی بازیکن را از خارج استان آوردیم و خانم شهرزاد مظفر نیز بهعنوان سرمربی در کنار ما شروع به کار کرد و پسازاین تغییرات، درست در همان سالهای 88 و 89 توانستیم دو سال متوالی مقام قهرمانی را کسب کنیم و من هم توانستم بار دیگر خانم گل شوم.
بعدازآن بود که به علت حواشی زیاد به وجود آمده در استان بهتر دیدیم که تیم تجارتخانه منحل شود و با بازیکنان همان تیم به همراه خانم مظفر(سرمربی تیم) به تهران رفتیم و در تیم ایثار پرسپولیس که تحت پوشش و حمایت تیم پرسپولیس تهران قرار گرفت، توانستیم سه دوره متوالی مقام قهرمانی را کسب کنیم و بعدازآن بنده دو سال در تیم پرسپولیس بودم و توانستیم مقامهای دوم و سوم را کسب کنیم؛ بعدازآن وارد تیم دانشگاه آزاد شدم که در سال اول در بین سه تیم نخست لیگ برتر قرار گرفتیم اما نتوانستیم قهرمان شویم و در سال دوم مقام قهرمانی را به دست آوردیم.
در کنار بازیهای داخلی، بازیهای ملی را نیز داشتم که در سال 2007 در مسابقات غرب آسیا در اردن موفق به کسب عنوان خانم گلی شدم، چند دوره دیگر نیز به مسابقات غرب آسیا در بحرین و اردن رفتیم و بازهم توانستیم اول شویم؛ بعدازآن به مسابقات آسیایی راه یافتیم، هرچند نتوانستیم مقامهای اول تا سومی را کسب کنیم اما در رده پنج تیم برتر آسیا قرار گفتیم تا اینکه در سال 92 باهمت همه بازیکنان تیم و سرمربی تیم خانم مظفر که تماموقت خود را در اختیار ما قرارداد و از جانودل برایمان کار کرد توانستیم مقام دوم مسابقات داخل سالن آسیا را کسب کنیم.
این اولین مدال زنان کشور در رشتههای تیمی و در سطح آسیا پسازآنقلاب اسلامی بود به همین دلیل احساس کردم بهترین زمان برای خداحافظیام از تیم ملی است و در همان زمان چهارگوشه زمین را بوسیدم و با تیم ملی خداحافظی کردم.
وضعیت فوتسال بانوان هرمزگان را چه در گذشته و چه در حال چگونه میبینید؟
زمانی که تیم فوتسال بانوان تجارتخانه جنوب در هرمزگان فعال بود چنان ابهتی در سطح کشور داشت که با آوردن نام فوتسال هرمزگان همه با ترس کنار میرفتند اما متأسفانه در حال حاضر نزدیک سه الی چهار سال است که ورزش بانوان استان نه فوتسالی دارد و نه اسمی، خیلی دوست دارم مانند گذشته تیم فوتسال بانوان استان هرمزگان در لیگ برتر و رده مقامهای اول تا دومی قرار داشته باشد؛ اسپانسرها وارد کار شوند، اداره ورزش و جوانان به دنبال اسپانسر بگردد و از اسپانسرها بخواهد ورود کرده و تیم فوتسال بانوان و دیگر رشتههای ورزشی هرمزگان را حمایت کنند.
در گذشته رشتههای والیبال، بسکتبال، فوتسال، بدمینتون و… اسپانسرهای خوبی داشتند بهگونهای که در کشور زبان زد بودیم، چرا الآن نیستند و نمیآیند حمایت کنند؟
تنها کافی است مسئولین و اسپانسرها استارت بزنند و حمایت را شروع کنند، افراد بااستعداد بسیار زیادی در اطراف بندرعباس و سراسر استان هستند که واقعاً دوست دارند وارد رشتههای ورزش حرفهای شوند و تنها مشکلشان مشکلات مالی یا حمایت نشدن توسط خانوادهها و یا جامعه است.
من واقعاً این درخواست را دارم که ورزش بانوان را حمایت کنند، علت اینکه امروز بچههای ما به راههای بد کشیده شده و درگیر معضلات اجتماعی میشوند دور شدن از ورزش است.
چه شد که دیگر فوتسال را در هرمزگان ادامه ندادید؟
سالی که حواشی بسیاری برای تیم تجارتخانه جنوب به وجود آمد، فکر مسئولین و اهل ورزش استان حرفهای نبود، در حال حاضر در کل لیگ برتر چه خانمها و چه آقایان بازیکنانی را از شهرهای دیگر میآورند چون میخواهند تیمشان مقام بیاورد و تیم محوری بر بازیکن محوری ارجحیت دارد؛ برای مثال الآن اگر تیم دانشگاه آزاد قهرمان شود نمیگویند لیلا اقبالی این تیم را قهرمان کرده بلکه میگویند تیم دانشگاه آزاد قهرمان است.
در هرمزگان هم هر افتخار و موفقیتی به دست میآمد برای تیم تجارتخانه جنوب و هرمزگان بود، ولی مخالفین به علت حضور بازیکنان غیربومی در تیم میگفتند تیم، تیم تهران است چون بازیکنانش را از آنجا آوردهاند درصورتیکه تنها پنج نفر از بازیکنان غیربومی بوده و 6 نفر دیگر از خود استان هرمزگان بودند.
من تیمم، بازیکنان تیم و سرمربیام را خیلی دوست داشتم و وقتی تیم تجارتخانه جنوب منحل شد و اعضای آن از هرمزگان رفتند من هم باید میرفتم چون دیگر استان هرمزگان تیم خوبی که بتواند در لیگ برتر باشد نداشت و این مسئله باعث شد که من به تهران بروم اما همیشه وقتی با فهیمه زارعی (از دیگر ملی پوشان هرمزگانی فوتسال بانوان) حرف میزنیم میگوییم چقدر خوب میشود قبل از خداحافظیمان از فوتسال یک اسپانسر خیلی خوب از هرمزگان ورود کرده و فوتسال بانوان را حمایت کند تا بتوانیم تیمی را تشکیل دهیم و با قهرمانی استانمان خداحافظی کنیم.
نهایتاً ما تا یکی دو سال دیگر میتوانیم بازی کنیم و خیلی دوست دارم با قهرمانی استانم خداحافظی کنم که فکر هم نمیکنم این حمایت بشود، اگر بشود حتماً میآییم دستبهدست یکدیگر و با انسجام تیم را تشکیل میدهیم و مانند گذشته که تجارتخانه همیشه قهرمان بود، قهرمان میشویم و خداحافظی قشنگی برای من میشود.
با توجه به افتخاراتی که شما برای هرمزگان و ایران داشتید بعد از رفتن از هرمزگان سراغی از شما گرفتند؟
سراغی که گرفته نشد ولی یکزمانی وقتی برای استراحت وارد استان شدم در مسابقات جام رمضان شرکت کردم و در همان زمان آقای دانشور، مدیرکل اداره ورزش و جوانان هرمزگان باهمراهی خانم بصیریان، نایبرئیس سابق هیئت فوتبال بانوان هرمزگان هدیهای را به من دادند که دستشان هم درد نکند اما دوست دارم حمایتهای خیلی بیشتر از این داشته باشیم، ما زندگی و همهچیزمان را برای استانمان گذاشتیم.
درست است که از سال 90 رفتیم اما اگر دلیلش را بپرسند جوابهای زیادی برای آن داریم، مطمئناً اگر تیم و اسپانسر خوبی داشتیم میآمدیم و در استان خودمان بازی میکردیم، زندگی و معیشت ما از ورزش تأمین میشود و جای دیگری کار نمیکنیم و اگر حمایت تیم و اسپانسرها نباشد نمیتوانیم زندگی خود را تأمین کنیم، همیشه میگویند اسپانسر نیست و با این شرایط کاری هم از ما ساخته نبوده است.
از چه سالی وارد تیم ملی شدید؟ خاطره خوب و بدی اگر دارید برایمان بگویید.
مسابقات دوستانه و اردویی که در سال 79 گذاشتند درواقع مسابقات انتخابی تیم ملی هم بود و در دومین سال این مسابقات سه نفر از بازیکنان هرمزگان وارد تیم ملی شدند، اولین سال از لیست خط خوردیم و وقتی دلیلش را پرسیدیم گفتند شما از استان محرومی هستید و ما به خودمان قول دادیم قهرمان شویم تا مجبور شوند از تیم قهرمان بازیکن داشته باشند و از همان سال 80 مقام آوردیم و وارد تیم ملی شدیم تا سال 92 که با اولین مدال آسیایی بهدستآمده توسط بانوان برای یک تیم گروهی بود از تیم ملی خداحافظی کردم.
تمامی اردوها، تمرینها و مسابقات برایم خاطره هستند، بدترین خاطرات باخت هایی بودند که داشتیم چون هیچوقت دوست نداشتم تیمی که در آن هستم شکست بخورد بهخصوص تیم خانم مظفر، چون خانم مظفر از همه لحاظ بهخصوص روانشناسی و درک و دانش نسبت به فوتسال واقعاً در جایگاه بالایی قرار دارد و من احساس میکنم هیچکس نمیتواند به جایگاه او برسد.
آن سالی هم که در آسیا دوم شدیم، میتوانستیم قهرمان شویم ولی با یک اشتباه کوچک گل خوردیم و این اتفاق نیفتاد، منبعد از خداحافظی اولین بار سه سال بعدازاین دوری از تیم ملی به تماشای بازی تدارکاتی تیم ملی با روسیه رفتم و بازی را از نزدیک دیدم و واقعاً حس بدی داشتم و دلم میخواست جای آنها باشم؛ امیدوارم بازیکنانی که در تیم ملی هستند قدر این روزهای خود را بدانند چون با خداحافظی یاد خاطرات خوب و بد میافتند و حسرت میخوردند که کاش بتوانند بازهم بازی کنند.
خیلی دوست دارم برای پیشکسوتان همتیمی تشکیل شود تا همانطور که تیمهای جوانان و بزرگسالان در مقابل تیم ملی بازی میکنند پیشکسوتان هم این بازیها را انجام دهند، برای من که خیلی لذتبخش است.
فدراسیون در این سالها چه حمایتهایی را از شما داشتند؟
فدراسیون هم زحمات زیادی برای ما کشید و نمیتوان منکر آن شد، چراکه با حمایتهای فدراسیون بود که تیم ما توانست در آسیا مقام بیاورد و محل تمرین، خوابگاه و هر چیزی که موردنیاز بازیکنان و مربیان بود در اختیارمان قرار گذاشته میشد.
خاطرهای دارم از دورانی که آقای دادکان (رئیس اسبق فدراسیون فوتبال) و خانم سپنجی (نایبرئیس اسبق بانوان فدراسیون فوتبال) بودند، زمانی که در اردو بودیم حق اردویی میخواستیم که به ما داده نمیشد، در جلسهای نشسته بودیم که خانم سپنجی گفتند آقای دادکان بازیکنان حق اردو میخواهند ما بودجه آنچنانی هم نداریم، چه باید بکنیم؟ آقای دادکان از ما پرسید فکر میکنید حق اردویتان چقدر است و کاپیتان تیم گفت 500 هزار تومان و در همان لحظه نامه اعطای 500 هزار تومان حق اردو به هر یک از بازیکنان را امضا کرد و آن لحظه خیلی از حمایتشان خوشحال بودیم.
یک روز هم که چهارشنبهسوری بود و ما در اردو بودیم، خانم سپنجی به محل اردو آمد و برایمان مراسم چهارشنبهسوری و مسابقهای برگزار کرد که خوشبختانه من در آن مسابقه اول شدم و هنوز جایزه آن را دارم و با نگاه کردن به آن یاد خانم سپنجی و زحماتش میافتم؛ خانم سپنجی همیشه با حرفهایش در من ایجاد انگیزه میکرد، جایش خیلی خالی است و خیلی دوست دارم ببینمش، گرچه نمیتوانم زحماتش را جبران کنم اما امیدوارم هر جا هست موفق باشد.
آقای دادکان در سمت معاونت ورزش دانشگاه آزاد هم همیشه حمایت خیلی خوبی از فوتسال بانوان میکرد، بعد از تجارتخانه جنوب حمایتی بهاندازه حمایتهای آقای دادکان را در فوتسال بانوان ندیدم و معتقدم رفتنش اتفاق خیلی بدی بود چراکه فکر نمیکنم کسی مثل ایشان حمایتگر بانوان باشد؛ از آقای دادکان و حمایتهایی که از فوتبال بانوان داشت و تمام افرادی که باعث انگیزه و هل دادن ما به سمت موفقیت بودند تشکر میکنم.
پس از نایبقهرمانی آسیا از سوی مسئولان کشوری و استانی چه پاداشی دریافت کردید؟
قبل از شرکت در این مسابقات وعدههای خیلی زیادی از رئیسجمهور دولت دهم و مسئولین وقت دریافت میکردیم، انگیزههای بسیاری داده میشد و میگفتند در صورت کسب مقام در آسیا بهترینها را برای شما در نظر میگیریم و ذهن ما هم درگیر این وعدهها شد و روی آن حساب باز کردیم و تصمیم گرفتیم اتحادمان را بیشتر کنیم و مقام بیاوریم چون بعد چندین سال که زندگیمان را برای فوتسال گذاشتیم تنها زمانی بود که میتوانستیم پادش زحماتمان را بگیریم؛
ما مقام دومی را کسب کردیم و به کشور بازگشتیم اما در جشن قهرمانی در حالی با تنها دو سکه بهعنوان پاداش مواجه شدیم که رئیس دولت دهم وعده زمین و سفر حج داده بود، خیلی توی ذوقمان خورد و فکرش را هم نمیکردیم اینطور از ما قدردانی شود و به همین علت آن دو سکه را قبول نکردیم، پسازآن فدراسیون فوتبال دو سکه به بازیکنان داد که تنها همان دو سکه را گرفتیم. در استان هم قدردانی که در شأنمان باشد صورت نگرفت.
به یاد دارم چند سال پیش در هرمزگان گفتند به برترین ورزشکارهای استان زمینهایی هدیه میدهند که همان موقع مدارکمان را تحویل دادیم اما زمینها را کسانی گرفتند که هیچ مقامی را کسب نکرده بودند و من و خیلی از ورزشکارانی که مقامهای زیادی کسب کرده بودند هنوز که هنوز است هیچ زمینی دریافت نکردهایم، امیدوارم مسئولین این مسئله را پیگیری کنند و بتوانند حقمان را به ما برگردانند.
تاکنون به نشستن بر روی نیمکت مربیگری تیم ملی فکر کردهاید؟
من همیشه تجربه مربیگری را دوست داشتم، زمانی هم که از تیم ملی خداحافظی کردم به خانم مظفر گفتم دوست دارم در کنار شما باشم و به مربیگری ادامه دهم حالا چه در تیم ملی یا تیمهای دیگر، چون از خانم مظفر چیزهای زیادی را یاد گرفتهام، امیدوارم در آینده بتوانم خیلی خوب و عالی ظاهر شوم و مربیگری را در یک تیم خوب چه در استانم چه در تهران تجربه کنم و اگر تیم ملی باشد که باعث افتخار من است بهخصوص اگر در کنار خانم مظفر باشد؛ همچنین خیلی دوست دارم برای درخشش بازیکنان مستعد استانم هم تلاش کنم و بتوانم به یاد همه بیاورم که هرمزگان همان استانی است که در گذشته همیشه قهرمان بود.
چه حسی دارید که بهعنوان یک خانم این موفقیتها را کسب کردید و قهرمانی و خانم گلی آسیا را تجربه کردید؟
حس خیلی خوبی است که در کلمات نمیگنجد، به یاد دارم وقتی تازهوارد تیم ملی شده بودم و برای اولین بار به بندرعباس بازگشتم تعداد زیادی پارچه تبریک و خوشامد بر سردر منزلمان نسب کرده بودند، هنوز وقتی عکسهای آن روز را میبینم بدنم به لرزش درآمده و حسی در من به وجود میآید که به زبان آوردنش برایم مشکل است.
روزی که در غرب آسیا خانم گل شدم اختلاف گلهای من با یکی از بچههای تیم خودمان 5 گل بود وقتی خانم سپنجی دیدند من جلوتر هستم از تمامی بچهها خواستند که همه پاس گلها را به من بدهند تا خانم گلی از آن ما شود این حرف را که زد حس گل زدن از من رفت، اصلاً نمیتوانستم گل بزنم، بازی تمام شد و وقتی اعلام کردند خانم گل بازیهای غرب آسیا لیلا اقبالی است تعجب کردم، من تمام پاسها را داده بودم تا بازیکنان دیگر گل بزنند و متعجب بودم که چطور خانم گل شدم، حس عجیبی بود و اشک شوق در چشمهایم جمع شده بود؛ هنوز وقتی در تلویزیون میگویند تیم ملی مقام آورده است اشکهای شوقم سرازیر میشود از حسی که همیشه نسبت به تیمم داشتم.
فکر میکنید چه مشکلاتی بر سر راه ورزش بانوان قرار دارد؟
مشکلات سر راه ورزش بانوان بسیار زیاد است و هر کس بنا به شرایطش به شکلی با آنها مواجه میشود، برخی مشکلات مالی، برخی فرهنگی، خانوادگی و … دارند.
در گذشته بازیکنانی را میشناختم که عالی و بااستعداد بودند اما به دلیل فرهنگ و تعصبی که در خانوادهشان بود از پیشرفت بازمیماندند چون اجازه نمیدادند فرزندانشان وارد میادین شوند، امیدوارم این اتفاقات برای هیچکس به وجود نیاید، البته در حال حاضر زمانه تغییر کرد9 و نسلهای جدید کمتر با این مشکلات مواجه هستند و بیشتر مشکل امکاناتی است که مسئولین باید در اختیار ورزشکاران قرار دهند، برخی شاید حتی هزینه رفتوآمد برای تمرین را نداشته باشد، اگر برای مثال مسئولین یک سرویس رایگان در اختیار ورزشکاران قرار دهند برای بسیاری از افراد کافی است و باهمین کار کوچک بسیاری از مشکلاتشان حل میشود و برای بالا بردن استان تمام تلاش خود را میکنند؛ امیدوارم مسئولین، حمایت گر خوبی برای بانوان باشند.
خوشبختانه من همیشه حمایت خانوادهام را داشتهام و تنها مشکلی که در حال حاضر با آن مواجه هستم این است که اسپانسر خوبی پیدا نمیشود تا تیم خوبی را برای استانم تشکیل دهم.
آیا حامیان مالی برای حمایت از ورزش آقایان ریسکپذیرتر هستند؟
همیشه میگویند شما خودتان را با آقایان مقایسه نکنید چون آنها مرد هستند و شما زن! و این سؤال همیشه برای من مطرح میشود که چرا این حرف را میزنند و تفاوت ما در چیست؟
یکی از دلایلی که اسپانسرها برای عدمحمایت ورزش بانوان میآورند این است که تلویزیون ورزش بانوان را پخش نمیکند، اگر مسابقات بانوان هم بهصورت زنده از تلویزیون پخش میشد مطمئناً حمایتهای بیشتری از سوی اسپانسرها بهسوی ورزش بانوان جلب میشد.
نظرتان در خصوص حضور بانوان در ورزشگاهها چیست؟
این موضوع به فرهنگ برمیگردد، برای مثال ما برای مسابقات به برخی شهرها میرفتیم و آقایان تنها تشویق میکردند اما فرهنگ شهرها باهم متفاوت است و در برخی شهرها جو خوبی را در ورزشگاه ایجاد نمیکردند؛ اگر قوانینی را برای تماشاگران تدوین کنند مطمئناً چنین اتفاقاتی نمیافتد، ولی چون حضور خانمها را محدود کردند، آن محدودیت باعث شده خیلی اتفاقهای دیگر در سالنها بیفتد.
من بهعنوان یک خانم علاقهمند به فوتبال واقعاً دوست دارم به ورزشگاه بروم و بازیهای تیم ملی و باشگاهی موردعلاقهام را از نزدیک تماشا کنم، ما که اینهمه علاقه نسبت به فوتبال داریم چرا نباید بتوانیم به ورزشگاه برویم؟ بافرهنگ سازی درست همه این مشکلات حل میشود، مسابقات کشورهای دیگر را میبینیم که خیلی خوب خانمها و آقایان در کنار همتیمشان را تشویق میکنند و اتفاقی هم نمیافتد.
در این زمینه تنها تماشاگران مقصر نیستند و عملکرد مسئولان فوتبال و قوانین محدودکننده باعث شکل گرفتن جو ورزشگاهها به این شکل شده است، امیدوارم روزی رفتن به ورزشگاه برای بانوان آزاد شود یا حداقل یک جایگاه مخصوص بانوان در نظر بگیرند تا آنها هم بتوانند در همان جایگاه خود بنشینند و تیم موردعلاقهشان را تشویق کنند.